ﺧﺪﺍﯾـ ﺎ ﺗﻨ ـﻬﺎ ﻣ ـﮕﺬﺍﺭ ﺩﻟـ ﯽ ﺭﺍ ﮐـ ﻪ ﻫﯿﭽـ ﮑـ ـﺲ ﺩﺭﺩﺵ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﻓﻬـ ـﻤ ـﺪ
وقتی می گویم : دیگر به سراغم نیا ! فکر نکن که فراموشت کرده ام …. یا دیگر دوستت ندارم ! نه …. من فقط فهمیدم : وقتی دلت با من نیست ؛ بودنت مشکلی را حل نمی کند ، تنها دلتنگترم میکند … ! دیشب را تا صبح بدنبالت گشتم لابه لای تمام خاطرات گذشته... تمام خوبهایم را ورق زدم... لحظه به لحظه اش را... رد پایت همه جا جاریست... اما... دوباره تکرار داستان همیشگی نبود تو و انتظار من...!!! امروز را هم دوباره دنبالت می گردم......مثل همه روزهای نبودت!!! امروز هم سراغت را از تمام برگ ها می گیرم...! شاید برگی را از قلم انداخته باشم نمی بخشمت به خاطر تمام خنده هایی که از صورتم گرفتی ، به خاطر تمام غم هایی که بر صورتم نشاندی ، نمی بخشمت به خاطر دلی که برایم شکستی ، به خاطر احساسی که برایم پر پر کردی ، نمی بخشمت به خاطر زخمی که بر وجودم نشاندی ، به خاطر نمکی که بر زخمم گذاردی صدای پایش آرام آرام به گوشم می رسد چیک چیک گونه ام را بوسید نم نم از گوشه چشمم چکید باز هم خاطراتم زنده شد من و تو به یاد باران یا شاید به یاد تو ، من و باران فرقی نمی کند چه در کنارم باشی چه در کنارش باشی زیر باران یاد تو مرا خیس می کند !
نظرات شما عزیزان: